نقد فیلم يتيم خانه:(The Orphanage)

ساخت وبلاگ
 کارگردان: خوان آنتونيو بايونا / فيلم نامه: سرجيو سانچز / مدير فيلمبرداري: اسکار فائورا / تدوين: النا روئيز / موسيقي متن: فرناندو والازکوئز / بازيگران: بلن رودا، فرناندو کايو، جرالدين چاپلين، مونتسرات کارولا، مابل ريورا / محصول: 2007، مکزيک، اسپانيا / مدت زمان: 110 دقيقه 

اين فيلم مثال خوبي است براي اينکه بفهميم چرا منتظر بودن براي اتفاقي از ديدن آن ترسناک تر است. "يتيم خانه" تمام ويژگي ها را براي بردن ما به درون وحشت دارد. هيچکاک اين گونه ترفندها را به خوبي مي شناخت. او در گفتگويي که با تروفو سالها پيش داشت مثال بسيار خوبي را توضيح داد. او فرق بين سورپرايز و معلق بودن انسان را در فيلم ها توضيح داد و گفت: "سورپرايز اين است که شما ببينيد چند نفر دور ميزي نشسته اند و در حال کارت بازي هستند ناگهان بمبي منفجر شود، اين سور پرايز است. ولي اگر شما بدانيد که بمبي در زير ميز قرار دارد 

و آنها از وجود آن باخبر نيستند و بيخيال همچنان در حال کارت بازي هستند در حالي که هر لحظه احتمال انفجار آن هست. اين است که بيننده را معلق نگه مي دارد". حالا بمبي در زير يتيم خانه قرار دارد که ما را معلق نگه مي دارد، و هر لحظه منتظر اتفاقي هستيم.همين ويژگي باعث مي شود که فيلمي ممتاز درباره ارواح درست شود، اگر به راستي ارواحي وجود داشته باشند. شايد اينها تنها توهماتي از ارواح در ذهن بازيگر فيلم باشند. ما فيلم را از ميان چشمهاي او مي بينيم و هر چه او مي بيند ما هم مي بينيم، و ما از او توانا تر در پيش بيني داستان نيستيم. يعني وقتي او به داخل راهرويي تاريک يا زيرزميني وحشتناک مي رود و احساس ترس و وحشت مي کند، ما هم اين احساس را خواهيم داشت. اما  آيا ما يک خانه شبح زده را مي بينيم يا يک ذهن شبح زده؟

فيلم روي لورا (بلن ريودا) تمرکز يافته است، که بچگي اش را در يتيم خانه  بوده تا روزي که توسط خانواده اي به فرزندي قبول شده.حالا او را در 30 سالگي مي بينيم، که همراه به شوهرش کارلوس (فرناندو کايو) و پسر کوچکشان سيمون (راجر پرينسپ) برگشته اند که ان يتيم خانه را بخرند و به وسيله آن به بچه هاي ناتوان و مريض کمک کنند. لورا خاطراتي از اين يتيم خانه به ياد دارد که بيشتر انها شاد هستند. اما تصويراتي در ذهن او و حتي در ديد او آغاز به حرکت مي کنند. او تصوراتي وحشتناک را درباره هم بازيهاي 30 سال پيش او و اينکه چه اتفاقي براي آنها افتاده است مي کند. سيمون هم همينطور آشفته به نظر مي رسد. از وقتي که هيچ بچه اي به آن يتيم خانه تحويل داده نشده او هم بازيهاي خيالي را براي خود در ذهنش درست مي کند. يکي از آنها پسري است. سيمون نقاشي آن پسر را مي کشد و ان را به مادرش نشان مي دهد. مادرش بعد از ديدن آن به وحشت مي افتد زيرا مادرش هم اين تصوير را در ذهنش مي بيند. اين چه معني مي دهد؟ تلپاتي؟ يا اينکه اين هم محصول تصورات سيمون هست ؟ مرز بين واقعيت و خيال در فيلم خيلي تيره و تار است. اين احتمال هم وجود دارد که سيمون لورا  را در ذهن مي پروراند.اين براي ما اهميتي ندارد به خاطر اينکه ما در داخل ذهن لورا هستيم. ناگهان يک کارگر روبروي سيمون ظاهر مي شود. سيمون بعد از ملاقات با او مي فهمد که او فرزند آنها نيست. سيمون ظاهرا فرار مي کند، اگرچه او هر روز به دارو نياز دارد. والدينش ماهها به دنبال او جست و جو مي کنند،  و عکسهايي از او را در همه جا نصب مي کنند. آنها مطمئنا که او نمرده است. ولي بچه هاي زيادي ممکن است  در يتيم خانه مرده باشند.فيلم محصول اسپانيا است و توسط آنتونيو بايونا کارگرداني و توسط گيلرمو دل تورو (هزار توي پن) تهيه شده است. فيلم ما را با احساس مکان و همدردي با شخصيت ها، به جاي  هيجاناتي کم ارزش،  روبرو مي کند. فيلمبرداري بسيار زيرکانه و غريبي را دارا است بطوريکه اين احساس را به بيننده منتقل مي کند که وقتي در جاهايي نظير فيلم قرار بگيريم ممکن است احساس کنيم که چيزي را مي شنويم و اينکه چرا چراغها خود به خود خاموش شد؟ شايد بتوانيد که به هر زيرزميني قدم بگذاريد. اما اگر بيشتر پايين رفتيد و به تاريکي زير زمين رسيديد، آيا چيزي را احساس نمي کنيد؟                (راجر ايبرت / شيکاگو سان تايمز)

لو لومنيک / نيويورک پست

من به سادگي از فيلم هاي وحشتناک نمي ترسم ولي "يتيم خانه" فيلمي بسيار عالي و در سبکي جديد درباره خانه اي روح زده است که واقعا من را ترساند. اين فيلم که محصول اسپانيا است، هر دو دفعه که آن را ديدم واقعا من را در تسخير خودش در آورد. گيلرمو دل تورو که  يکي از بهترين فيلم هاي سال 2006 هزار توي پن را کارگرداني کرد اين بار با تهيه اين فيلم مهيج کارنامه خود را پررنگ تر کرد. يتيم خانه از آن دسته فيلم هايي است که از همان صحنه هاي ابتدايي، به زير پوست بيننده نفوذ مي کند و کم کم تمام بدن انسان را در بر مي گيرد. در اين فيلم لورا (نقش اصلي) در مرز بين واقعيت و خيال قدم مي زند و کارگردان بسيار ماهرانه آن را در فيلم پياده کرده است. يتيم خانه فيلمي است که بايد ديده شود و از آن لذت برد.

آنتوني لين / نيويورکر

خانه درون فيلم يتيم خانه خود به خود تمام صداهاي لازم را براي ترساندن ايجاد مي کند. جير جير کردن، ناله و زاري، صداي درها و..... و تمام اينها با هم و هماهنگ ترس را بر بيننده تحميل مي کنند. ولي روح ها کي هستند؟ البته اگر روحي وجود داشته باشد و شکايتشان از چيست؟ از سيمون؟ سيمون ادعا مي کند که با دوستان نامرئي اش در ارتباط است و با آنها حرف مي زند. شما شايد سورپرايز شويد از اينکه افراد يتيم خانه همه ناپديد مي شوند تا اينکه مي فهميد چيزي که براي بايونا اهميت دارد طرز عمل پليس براي پيدا کردن آنها نيست (پليس ها به طور فضولانه اي همه جاي فيلم هستند) بلکه هدف، گمراه کردن بيننده به اينکه راه را اشتباه مي روند. يتيم خانه فيلمي خوش ساخت تر است از بسياري فيلم هاي وحشتناک و بايونا به عنوان اولين تجربه کارگرداني اش فيلم خوبي را درست کرده است.

یتیم خانه - IMDB

امتیاز فیلم در (I MDB (7.7/10

+نوشته شده در  شنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۶ساعت 23:14&nbsp توسط فیلم هفته  | 

فیلم هفته (نقد)...
ما را در سایت فیلم هفته (نقد) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffilmhafteh0 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 5:55