نویسنده : AMAZON
وقتی نیل بنت ( تیم راث ، "بازیگر فیلم هشت نفرت انگیز") را در "غروب آفتاب" میشل فرانکو ملاقات می کنیم، مدت زیادی نمی گذرد که زندگی او شروع به فروپاشی می کند. برای بیش از 83 دقیقه، هر چیزی در مقابل چشمان شما فرو میریزد. اما به طرز عجیبی، او تقریباً به طور کامل نسبت به آن بی تفاوت است - و در بیشتر موارد، او وضعیت غم انگیز خود را تداوم می بخشد. رفتار خود ویرانگر اشکال مختلفی دارد، اما نهایت سکوت نیل واقعاً عجیب است. و همانطور که او را در مسیر مارپیچش دنبال می کنیم، راز جذاب و مطالب فوق العاده ای را برای تیم راث ایجاد می کنیم.
هبوط او در آکاپولکو، مکزیک، در حالی که با خواهرش، آلیس ( شارلوت گینزبورگ ، «بازیگر فیلم دجال»)، و فرزندانش تعطیلات میگذراند، آغاز میشود. وقتی آلیس متوجه میشود که مادرشان در لندن درگذشته است، تعطیلات شاد تغییر میکند. آنها با عجله به فرودگاه می روند تا به خانه برگردند. با این حال، نیل اظهار می کند که نمی تواند پاسپورت خود را پیدا کند و برای پیدا کردن آن باید به هتل برگردد. به جز اینکه نیل پاسپورت خود را گم نکرده و به جای آن در آکاپولکو ماندن را انتخاب می کند. این تصمیم و بیتفاوتی فزاینده نیل به مسئولیت، او را بیشتر از خانوادهاش جدا میکند. اما در حالی که او شروع به یافتن آرامش در زندگی جدید خود می کند، هنگامی که آنها سعی می کنند مداخله کنند، خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
"غروب آفتاب" یک کاراکتر لذت بخش درباره مردی است که به نظر می رسد حتی وقتی به دنبال دردسر نیست ،دردسر را به خود جلب می کند. او واقعاً می خواهد در ساحل بنشیند، چند نوشیدنی بنوشد و در آرامش حمام آفتاب کند، اما زندگی همچنان می خواهد او را با خود ببرد. در ابتدا، فیلم درگیری او را در مورد گرفتار شدن نیل در دروغش قاب میکند، اما در عوض مسیرهای جذابی را دنبال میکند که من جرات خراب کردنش را ندارم. این دستورالعملها بر این است که نیل چقدر نسبت به کل موقعیت بیتفاوت است و تماشای جذابی را ایجاد میکند. او شخصیتی دشوار است که می توان با او ارتباط برقرار کرد، اما یک مسیر منحصر به فرد ایجاد می کند. تماشای تصمیمات او سخت است، با این حال منتظر تصمیمهای او هستم تا سرانجام روی او تأثیر بگذارد.
این شخصیت مطمئناً چالشی را برای بازیگر خود ایجاد می کند، اما خوشبختانه، تیم راث در نقش نیل فوق العاده است. او استادانه در اجرای خود مطیع است. راث درونیات زیادی را به نیل آغشته میکند، و از آنجایی که انتخابها و پاسخهای شخصیت به طور فزایندهای گیجکننده میشوند، رویکرد ظریف او فقط برای این معمای یک مرد مفید است. او خیلی کم صحبت می کند، اما همچنان موفق می شود یک حضور قانع کننده داشته باشد. او میداند چه زمانی باید کمی احساسات را از خود بروز دهد تا بدانیم نگرش بیآزار نیل برای اطرافیانش کاملاً بیاهمیت نیست. برای یک شخصیت پیچیده، من واقعا فکر می کنم که راث ،نیل را به بهترین شکل ممکن به تصویر می کشد.
اجرای ظریف راث با فضایی که توسط میشل فرانکو ساخته شده است، کار می کند. اولاً فیلم به زیبایی فیلمبرداری شده است. تا آنجا که نیل با انتخاب ماندن در آکاپولکو، فرانکو و ایو کیپ، فیلمبردارش تمام تلاش خود را میکنند تا شهر را با تمام ویژگیهای بهشتیاش به نمایش بگذارند. با این حال، فرانکو به شدت شهر را با داستانی تروریستی، کنار هم قرار می دهد. این یک وسواس فکری درشما ایجاد می کند که در آن با وجود محیط آرام، هرگز نمی توانید احساس راحتی کنید. اما با وجود مضامین تاریک و مناظر بهشتی، فیلم مقاومت می کند و برای گفتن داستانش زمان می برد. "غروب آفتاب" به صبر نیاز دارد، اما همه اینها در خدمت ساختن بر پایه های تیره و تار آن است.
همه اینها برای چیزی که هم زیبا و هم تند و زننده باشد به خوبی با هم ترکیب می شود. و چیزی که شاید قابل توجه ترین باشد این است که می تواند در کمتر از 80 دقیقه به همه چیزهایی که نیاز دارد دست یابد. داستان مقرون به صرفه است و وقت خود را برای گفتن داستان اودیسه نیل تلف نمی کند. با این حال، کارها هرگز برای رسیدن به اصل موضوع عجله ندارند. با سرعتی تند حرکت می کند، اما هنوز هم باعث می شود که فکر کنید. در یک کاراکتر غیرشفاف که می داند چگونه حرکت کند، چیزی ارزش قدردانی دارد.«غروب آفتاب» برای فیلمهایی که در سال 2022 دیدهام فیلم غافلگیرکنندهای بود. این فیلم با رویکردی فوقالعاده روشمند، میتواند تاریک، طنزآمیز، و استادانه انسانی و بدون مشکل باشد. . تیم راث یک بازی فوقالعاده دیگر را به نمایش میگذارد که با شخصیتی که باید زنده میکرد، بسیار تاثیرگذارتر شد. و این فیلمی است که در روزهای پس از تماشای اولیه ام در ذهنم مانده است. در میان فیلمهای پرفروش ، اجازه ندهید «غروب آفتاب»مهجور بماند و پشت ابرها گیر کند
فیلم ، وضعیت روانی قهرمان داستان را کاملاًآشکار می کند، در حالی که تقریباً یک کلمه نمی گوید. تمام فرار او از مادرش و میراث عظیم او، مزرعه خوک و خروس، جستجوی او برای صلح و سرنوشت گرایی، و دلیل چنین رفتاری - همه اینها یک چیز را می گوید: شما نباید یک شخص را با بی تفاوتی او قضاوت کنید که چقدر آبجو می خورد. در ساحل در جمع غریبه ها شما نمی توانید زمینه کامل تناقضات درونی او را بدانید، بنابراین اگر او ساکت است، این همیشه به این معنی نیست که او چیزی برای گفتن ندارد. بر این اساس، میشل فرانکو خواستار یک چیز ساده است: نشان دادن همدلی به روشی پیش پا افتاده. قابل ذکر است که او آزمایش خود را به طور همزمان در سه سطح انجام می دهد: ابتدا با شخصیت های فرعی بازی می کند، سپس با قهرمان تیم راث و در پایان ضربه اصلی را وارد می کند و بیننده را در همان موقعیت قرار می دهد.
چقدر طعنه آمیز است که میشل فرانکو، با اشاره به اهمیت زمینه، تصمیم می گیرد در مورد یک فصل کامل از داستانی که گفته، سکوت کند، و به نظر می رسد کاملاً فراموش می کند شخصی که احتمالاً حتی بیشتر از شخصیت اصلی ارزش همدردی دارد. دوست دختر مکزیکی، تصور اینکه بعد از اتفاقی که افتاد برای او چگونه باشد دشوار نخواهد بود. او آنقدر فقط روی شخصیت اصلی تمرکز می کند که بقیه شخصیت ها به کارکردهای مخالف صرف تبدیل می شوند. خوب، کارگردان اینگونه از کسانی محافظت می کند که رازهای خود را مقدس نگه می دارند و مشکلات را در خود انبار می کنند، زیرا افراد بازتر بدون کمک او از غم و اندوه خود رها می شوند.
قهرمان این فیلم تنها فرد عاقل در آن جمع است، اگرچه او در هیچ کجا درک نمی شود . او با ارتباط با تجارت خوک که ثروت خانواده اش را تأمین می کند، به پول، سبک زندگی مجلل و موفقیت بی تفاوت است. او از خواسته های خواهر ناامیدش برای حمایت عاطفی فرار می کند و تنها با دنیای واقعی رو به رو می شود. در عین حال، او یک فرد واقعاً دوست داشتنی باقی میماند و به عزیزان اجازه میدهد تا همان چیزی باشند که هستند، انتخاب مستقلی داشته باشند و در قبال آن مسئولیت پذیر باشند. اما هیچ کس نمی تواند به او پاسخ مشابهی بدهد - هر کس نوعی "هنجار" خود را از او می خواهد. و این خواسته های گزاف از دیگران عامل تمام بلاهایی می شود که برای شخصیت های فیلم اتفاق می افتد.
قهرمان داستان البته با از دست دادن عزیزانش همدلی می کند . اما برخلاف خواهر و برادرزادههایش، او نیازی به توجه به خودش ندارد (که اتفاقاً هیچ یک از شخصیتها آن را نشان نمیدهند - آنها صرفاً با انگیزههای خودخواهانه هدایت میشوند) و بله، او از خدمت به آنها به عنوان "تکیه گاه" خودداری میکند تا خود را توجیه کند یا به دنبال ترحم باشد.
او همه جا با خودش و دنیا رو راست می ماند و بنابراین در پایان ،فیلم شادی آور می شود، زیرا راهی به سوی زندگی وجود دارد و بسیار کوتاهتر از پرواز به مکزیک است.
+ نوشته شده در سه شنبه دهم آبان ۱۴۰۱ساعت 22:14  توسط فیلم هفته |
فیلم هفته (نقد)...
ما را در سایت فیلم هفته (نقد) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ffilmhafteh0 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 22 آبان 1401 ساعت: 15:33