میدانم. عجیب است. راستاش هم سخت است و هم عجیب. عجیباش آنجاست که این همه فیلم جدید و رنگ و وارنگ را رها کنی و بروی سراغ یک فیلم مهجور اروپایی آن هم مربوط به حدود سی سال پیش. هیچجوره با عقل جور درنمیآید الا اینکه فیلمی برق از کلهی آدم بپراند و ناپدید شدن دقیقاً چنین اثری است. جذاب، پرکشش، نفسگیر و البته بیرحم و ویرانکننده. یا درگیرتان نمیکند و یا اگر درگیرش شدید همانند نگارنده تا مدتها گرفتارتان خواهد کرد و نکتهی سختِ ماجرا هم درست همینجاست. که بتوانی تمام که نه؛ لااقل قسمتی از تأثیر منهدمکنندهی فیلم روی خودت را بازتاب بدهی. پس این نوشته در واقع نقد فیلم نیست. یک پیشنهاد است برای دیدن.
کمتر فیلمی در تاریخ سینما توانسته مفهوم زمان که نه؛ مفهوم و اهمیت «لحظه» را چنین بیپروا پیش چشمانمان مجسم کند. اینکه چهطور برای تغییر همیشگی زندگی و شاید زندگیها تنها یک لحظه کافی است. شاید پیش خودتان فکر کنید که خُب بله در جهانی که جنگ سایهاش را چون انگارهای ابدی روی آن انداخته انفجار لحظهایِ یک بمب کافی است تا زندگی تعدادی آدم نابود شود. خب بله. درست فکر میکنید اما جوهر و هستهی لحظه در این فیلم به کلی متفاوت است. اینجا اتفاق جایی میافتد که به ذهنتان خطور هم نمیکند. جایی که دیگ شور و زندگی در آن از همهجا جوشانتر است.
مجبوریم کمی به سراغ داستان فیلم برویم: زوجی در حال سفر، در یک مجموعهی خدماتی رفاهی توقف میکنند. زن برای خرید به داخل فروشگاه میرود و بازنمیگردد. در زمانی زن داخل فروشگاه بوده مرد در بیرون عکاسی میکرده. آگاهی از غیبت زن و جستوجوی بینتیجه در فروشگاه، توجه مرد را به دوربین پولارویدش جلب میکند. او دقیقاً از درِ فروشگاه عکس گرفته. تصویر نامفهوم زن در قاب دیده میشود. حالا نکته اینجاست. مرد طبیعتاً برای عکاسی به داخل لنز نگاه کرده و در زمانی که دکمهی شاتر را فشار داده، زن در قاب دوربین شکار شده اما مرد متوجه او نشده. او دیده اما نگاه نکرده. همان کاری که میلیاردها انسان هر روز میکنند. نگاه سیاحتی و تکبعدی به پدیدهها و تقدیر آدمهای قصه در همینجا رقم میخورد. اما همهی ماجرا این نیست. مرد برای این زناش را گم میکند چون جایی که باید او را میدیده، ندیده و زن در فروشگاه جایی در دام تقدیر میافتد که چیزی را میبیند که نباید میدیده. حتماً کنجکاوید بدانید که او چه دیده. مثلاً شاهد غیرمنتظرهی یک جنایت بوده؟ منتظر نباشید که نخواهم گفت. بالأخره اگر من نتوانم برای تماشای فیلم ترغیبتان کنم بهانهای که باید داشته باشید.
تقدیر مقولهی دیگری است که لحظهبهلحظه در دنیای فیلم جاری است. شخصیت عجیب و مرموزی در فیلم وجود دارد که نوع دیدگاهاش به زندگی تعریف و تفسیری غریب از تقدیر را میسازد: هرجا که حس میکند تقدیر سر راهاش قرار گرفته تا تصمیمی بگیرد یا کاری بکند، برای ستیز با این مفهوم کار برعکس را انجام میدهد. مثلاً اگر در موقعیتی قرار گرفته که به نظر میرسد تقدیرش نپریدن است، او پریده و در یک وضعیت پارادوکسیکال تقدیر تازهای را رقم زده. نهتنها برای خودش که برای جهان اطرافاش. در اوایل فیلم زن از خوابی میگوید که بارها دیده. خوابی که بیدرنگ شما را به دنیایی سوررئال دعوت میکند. او خواب دیده که در یک تخم طلایی گیر کرده و در فضا معلق است. تعبیر چنین خوابی چه میتواند باشد؟ زن این را در جایی میگوید که اتومبیل آنها به دلیل تمامشدن بنزین در وسط یک تونل متوقف شده و دقیقاً به خاطر تمامشدن بنزین است که آنها در ادامه مجبور به توقف در آن مجتمع خدماتی رفاهی میشوند. جایی که مسافران شاد و شنگول در حال تفریحکردن هستند. یکی غذا میخورد. آن یکی مشغول بازی است. عدهای در حال خریدکردن هستند و…
حالا توجهتان را جلب میکنم به پوستر فیلم که بالای متن میتوانید مشاهدهاش کنید. تصویری که میبینید همان تفرجگاهی است که گمان میکردیم محال است چنین اتفاقی در آنجا رخ دهد. مرکز ماجرا. جایی برای گذاشتن قرارها و ایستادن پای آنها. حالا که پوستر فیلم، آنجا را بدون هیچ جنبندهای نشانمان میدهد شاید بتوانیم با کمی تأمل نشانههای عقوبت آدمهای قصه را در آن مشاهده کنیم. نشانههایی که در همان زمان شلوغی و بریز و بپاش مسافران هم حضور داشتهاند اما ما آنها را ندیدهایم. خوب به پوستر نگاه کنید. چیز خاصی نمیبینید؟ ستونهای پمپ بنزین شما را به یاد چیزی نمیاندازد؟
پینوشت: اگر قصد تماشای این فیلم را دارید حواستان باشد که دو نسخه دارد. نسخهی اصلی اروپایی و مربوط به سال ۱۹۸۸ است و نسخهی دوم بازسازی هالیوودی فیلم توسط همان کارگردان است که خب بهطبع نسخهی اول را پیشنهاد میکنم. اگر نسخهی دوم را دیدید، نگارنده هیچ مسئولیتی در قبال این نوشته ندارد!
نویسنده : بهمن شیرمحمد
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 15:55 توسط مدیر وبلاگ |
فیلم هفته (نقد)...
ما را در سایت فیلم هفته (نقد) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ffilmhafteh0 بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 18:37